◦°♥داستان کوتاه ♥°◦ .

 

پسرک گرسنه اش است، به طرف یخچال می رود،

در یخچال را باز می کند...

عرق شرم بر پیشانی پدر می نشیند

پسرک این را می داند،

دست می برد بطری آب را بر می دارد

کمی آب در لیوان می ریزد...

صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه ام بودم "

پدر این را می داند پسر کوچولویش چقدر بزرگ شده است.



نظرات شما عزیزان:

fernando
ساعت16:07---26 فروردين 1391
kh aalie

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نویسنده : ◦♥°Ayda°♥◦ تاریخ : پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:◦°♥داستان کوتاه ♥°◦,
بیست تمپ
درباره سایت
تصویر وبلاگ

سلامتیه اونایی که خودشون سنی ندارن ولی روزگار دلشونو پیر کرده ...
آرشیو سایت
پیوندهای روزانه
امکانات

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





20Temp | بیستــ تمپابزار فتوشاپتصاویر وکتوردانلود نرم افزار گرافیکآموزش فتوشاپکاغذ دیواریپوسته و قالبقالب بلاگفا قالب پرشین بلاگقالب میهن بلاگکد و اسکریپت